پسته سوغاتی در دادگاه لاهه!

در آن زمان او دکترای حقوق خود را از اتریش گرفته و با تسلط کامل به زبان‌های آلمانی و فرانسه و انگلیسی به استخدام وزارت امور خارجه درآمده و در مقام دیپلماتی جوان و برازنده در سفارت ایران در لاهه خدمت می‌کرد. جوان‌ترین دیپلمات زبان‌دان سفارت در آن شرایط لابد حکم فرزند کوچک خانواده را داشت که همه از او توقع دارند و همه کارها نهایتا بر سر او خراب می‌شود. امیراصلان افشار می‌گوید (نقل به مضمون) که در آن روزهای تاریخی در لاهه پیام آوردند که مرحوم مصدق او را به نام به اتاقش در هتل محل اقامت احضار کرده است.

با حیرت عازم هتل دکتر مصدق می‌شود. مصدق در بالکن اتاق محل اقامتش که رو به دریا بوده، از او پذیرایی می‌کند و جویای اوضاع و احوالش می‌شود. با انگشت به آن سوی دریا، به سوی انگلیس اشاره می‌کند و می‌گوید که ما هر چه می‌کشیم از دست اینهاست. سپس می‌گوید: «یکی دو روز قبل خانم والده شما که از دوستان همسرم خانم ضیاءالسلطنه‌اند، وقتی شنیدند که من عازم لاهه هستم، گفته بودند که اتفاقا پسرشان یعنی شما هم در لاهه تشریف دارید و لذا دو کیلو پسته هم سوغاتی مرحمت کردند که در این سفر برایتان بیاورم!» سپس دکتر مصدق برمی‌خیزد و سراغ گنجه می‌رود و بسته بزرگ پسته را می‌آورد و به دست دکتر افشارِ جوان می‌دهد که یقین دارم ضمن سپاس از لطف مصدق و از مهربانی‌های مادر، از خجالت سرخ و از شرمندگی خیس عرق شده بود. حقیقت این است که مهر مادری به فرزند می‌اندیشد و کاری به مقام و منصب و نفت و دادگاه لاهه و مسائل بین‌المللی ندارد.

فریدون مجلسی